سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با رغبت به آنچه نزد خداوند است، با اودوستی کن [امام علی علیه السلام]

سکون

یا حق

دیدی بعضی وقت ها دلت می خواهد همان جایی که نشستی و همان طوری که نشستی ساعت ها بنشینی!

الان از همان وقت هاست !

ولی امان از دست قرار های بی موقع ...

تا حق

امضا : پردال




کلمات کلیدی :

نامه ای برای آسمان

یا حق

ای آسمان من سلام!

دلم برایت تنگ شده دلم خیلی زیاد برایت تنگ شده دلم می خواهد روی ماهت را ببینم اما تو آنقدر آغوشت را برایم تنگ گرفته ای که نمی توانم آن گونه های آسمانیت را ببینم اگر جسارت نیست کمی فاصله بگیر تا ببینمت از دور ببینمت که می خندی و رنگ و رویت باز شده آسمان من دلم برای اشک ریختنت تنگ شده گریه کن می دانم که دل تو هم مثل دل من تنگ است گریه کن آسمان من!

تا حق

امضا : پردال




کلمات کلیدی :

عجب صبری خدا دارد !

یا حق

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم.
همان یک لحظه اول ،
که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ،
جهان را با همه زیبایی و زشتی ،
بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم.

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
که در همسایه ی صدها گرسنه ،
چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،
نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ،
بر لب پیمانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
که میدیدم یکی عریان و لرزان ،
دیگری پوشیده از صد جام? رنگین
زمین و آسمان را
واژگون ، مستانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
نه طاعت می پذیرفتم ،
نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده ،
پاره پاره در کف زاهد نمایان ،
سبح?، صد دانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ،
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ،
آواره و ، دیوانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
بگرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان ،
سراپای وجود بی وفا معشوق را ،
پروانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
بعرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ،
تا که میدیدم عزیز نابجایی ،
ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد ،
گردش این چرخ را
وارونه ، بی صبرانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم.
که میدیدم مشوش عارف و عامی ،
ز برق فتن? این علم عالم سوز مردم کش ،
بجز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فکری ،
در این دنیای پر افسانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد !
چرا من جای او باشم .
همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ،
تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد،!
و گر نه من بجای او چو بودم ،
یکنفس کی عادلانه سازشی ،
با جاهل و فرزانه میکردم .

شعر زیبای «رحیم معینی کرمانشاهی»

تاحق

امضا : پردال!




کلمات کلیدی :

پاتک به تک !

یا حق

درست وقتایی که باید حوصله داشته باشی نداری درست همون لحظاتی که باید آرامش داشته باشی نداری نمی دونی همه ی اینا از کجا آب میخورن ولی می دونی که باید یه اتفاقی بیفته

الان موقعشه که تو یه حرکت داشته باشی وقتشه که تو یه پاتک به این هم تک بزنی !  

تاحق

امضا: پردال !




کلمات کلیدی :

نگاه

یا حق

نگاهش آن چنان نفوذی دارد که احساس می کنی تمام افکارت را در لحظه ای می خواند ترس و واهمه ای نهفته را در جانت رو می کند که میخواهی همان لحظه فرار کنی ولی چنان اسیر نگاهی که راه فراری هم نداری چاره ای نداری جز انتظار برای لحظه ای که روی از آینه برگرداند

تا حق

امضا : پردال!

 




کلمات کلیدی :